سفارش تبلیغ
صبا ویژن
زندگی نامه... - حضرت ایت الله مروارید
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی نامه...

جمعه 86 شهریور 9 ساعت 11:15 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم
خاندان
عالم ربانی، فقیه صمدانی، متأله قرآنی، و استاد مکتب معارف اهل بیت علیهم السلام آیت الله حاج میرزا حسنعلی مروارید قدس سره، هشتم شوال 1329ق. در مشهد مقدس پا به عرصة حیات نهاد. پدر ایشان حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد رضا مروارید (1299 - 1338 ق.). از عالمان وارستة مشهد بود و با عالم ربانی آیت الله حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی رابطة ‌مودت و عقد اخوت داشت. شهرت «مروارید» در خاندان ایشان، با یکی از مشهورترین رجال تاریخ ادب و هنر خوشنویسی، خواجه شهاب الدین عبد الله مروارید کرمانی (865 – 955 ق.) آغاز می‏شود. عموی آیت الله مروارید، حاج شیخ علی اکبر مروارید نیز از علما و شاگردان محقق بزرگ، آیت الله آخوند محمد کاظم خراسانی بوده است. جد مادری ایشان،‌عالم ربانی و صاحب کرامات، آیت الله حاج شیخ حسنعلی تهرانی (متوفای1325 ق.) است که از شاگردان برجستة مرجع بزرگ، آیت الله میرزا محمد حسن شیرازی و از عالمان نامدار قرن 14 در مشهد مقدس بوده است. نام حسنعلی، به یاد آن اسوة تقوا و نیز به احترام یار دیرین پدر و عارف بزرگ حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی(متوفای 1361ق.) بر آیت الله مروارید نهاده شده است.
آیت الله میرزا حسنعلی مروارید، در سال 1337 ق. و در اوان نُه  سالگی پدر را از دست داد و مطابق وصیت پدر تحت نظارت دوست معتمد او حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی ، و تربیت و تدبیر مادری وارسته و اهل تهجد (متوفای 1360 ش.) قرار گرفت. غم از دست دادن پدر، با از دست رفتن اموال پدری و مشکلات شدید مالی دوچندان گشت. اینک او از میان سه پسر نُه ساله و هفت ساله و نوزاد، تکیه‏گاه کوچک مادر در سختی‏های خانواده بود. صبوری او بر رنج یتیمی و مشکلات زندگی، عظمت روح این کودک را گواهی می‏داد. حاج شیخ حسنعلی نخودکی پس از فوت دوست دیرین خویش، فرزند مستعد وی را از روی احترام و تکریم، میرزا حسنعلی خطاب می‏کرد. گویی در پیشانی بلند، چشمان نافذ و چهرة مصمم او، آینده‏ای سرشار از علم و استقامت و تقوا و خدمت را خوانده بود.
ایشان در سی سالگی با دختری از خویشاوندان مادری و از خاندان آیت الله حاج شیخ محمد تقی بجنوردی (از علمای بزرگ و پارسای مشهد متوفای 1314ق.) ازدواج کرد و حاصل این ازدواج، هفت پسر و سه دختر می‏باشد. خانوادة ایشان از معدود خاندان‏هایی است که تمامی فرزندان و دامادها و اغلب نوه‏های آن مشتاقانه به تحصیل و تهذیب در حوزه روی‏ آورده‏اند، و همین ویژگی خانوادگی که اثر تربیت داهیانة آن بزرگوار است، موجب اعجاب و تحسین بزرگان گردیده است. تعدادی از فرزندان ایشان از استادان و مجتهدان مهذب و مورد توجه خواص بوده و برخی دیگر از فرزندان و نوادگان ایشان نیز در زمرة مدرسان سطوح عالی حوزة علمیة‌مشهد می‏باشند.

حیات علمی
ایشان پس از یادگیری خواندن و نوشتن و قرائت جزء سی‏ام قرآن و کلیات سعدی نزد استاد مکتب،‌در 13 سالگی به دلیل علاقة ‌وافر به علوم اسلامی وارد حوزة علمیه شد. در مسیر دانش‏اندوزی،‌مقدمات را نزد حجت‏الاسلام شیخ احمد کافی (جد خطیب شهیر مرحوم کافی)، مرحوم حجت الاسلام شمس از شاگردان شیخ محمد تقی ادیب نیشابوری اول، حجت‏الاسلام حاجی محقق، و منطق را نزد برادر ارشد استاد محمد تقی شریعتی آموخت. عالم ربانی آیت الله حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی، خود بخش‏هایی از  الروضة البهیة (شرح لمعه) را برای او درس گفت و جالب این که شاگرد نورس او ـ میرزا حسنعلی ـ استاد را در توضیح بعضی از قسمت‏های مشکل کتاب یاری می‏داد. همچنین قوانین را نزد آیت الله شیخ کاظم دامغانی، و مکاسب را نزد آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی (1339ش) فراگرفت.  آیت‏الله مروارید شیفتة‌شخصیت جامع و تسلط علمی این استاد بزرگ حوزة ‌خراسان بود و در روزگار کهولت نیز به هنگام بردن نام از او به وجد می‏آمد و او را می‏ستود.
برجسته‏ترین استاد ایشان، عالم ربانی و استاد معارف قرآنی،‌آیت الله میرزا مهدی اصفهانی (1303 – 1365 ق.) بود. ایشان علاوه بر فراگیری مباحث تخصصی (خارج) فقه و اصول فقه (به ویژه آرای نوین آیت الله شیخ محمدحسین نائینی، استاد اصولی آیت الله اصفهانی)، آرای اصولی میرزای اصفهانی و نیز معارف اعتقادی بر پایة مکتب اهل بیت علیهم السلام را در محضر این استاد کم نظیر فراگرفت و تا آخر عمر وی از محضرش در علم و عمل کسب فیض کرد. از آن پس بود که ایشان در زمرة ارکان جنبش معاصر علمی حوزة خراسان در احیای روش اهل بیت علیهم السلام در شناخت معارف اسلامی قرار گرفت، جنبشی که بعدها به مکتب معارفی خراسان یا مکتب تفکیک شهرت یافت.
بنیانگذار اصلی این جنبش، مرحوم آیت الله میرزا مهدی اصفهانی قدس سره در پی یک تحول روحی و شهود باطنی، از سلوک عرفانی روزگار خویش و مشرب فلسفی مرسوم روی تافت. وی با بازخوانی معارف اهل بیت علیهم السلام در دین شناسی، رویکرد متکلمان و فقیهان شیعی در روش فهم معارف دینی را سامانی دوباره داد و صورت متکامل و بدیعی را عرضه داشت. اساس این رویکرد، استوارساختن خداشناسی، انسان شناسی، کیهان‏شناسی و سلوک معنوی بر بنیان آموزه‏های وحیانی قرآن و حدیث، و وانهادن فرضیه‏های رایج فلسفة موروثی و دستورالعمل‏های تصوف و عرفان مصطلح است. وی پس از اخذ اجازة ‌اجتهاد از استاد فقه و اصول خود، آیت الله نائینی از نجف رهسپار مشهد گردید. در آن‏جا با غلبة علمی بر مخالفان مشی خویش و جانبداران عرفان صوفیانه و فلسفة رایج، سفرة درس خویش را برای شاگردان خویش که برخی از مخالفان دیروز او بودند گسترد و آن ها را با عمق مبانی خود آشنا کرد.
آیت الله مروارید یکی از این شاگردان بود که با کمی سن در کنار انبوه شاگردان و بزرگانی همچون استاد خود آیت الله حاج شیخ هاشم قزوینی، و نیز آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی و آیت الله حاج شیخ کاظم دامغانی پای درس میرزا می‏نشست. از همین ایام، رابطة علمی و دوستی ایشان با مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی (1283 - 1368ش) آغاز شد و از آن پس سالیان متمادی و تا آخر عمر آن بزرگ ـ یعنی قریب پنجاه سال ـ با وی هم‏درس، هم‏بحث، همراه و همگام بود.
آیت الله مروارید مدتی پس از فوت استاد خویش میرزا مهدی اصفهانی، به تدریس خارج فقه و معارف دینی پرداخت، و قریب چهل سال بسیاری از دانشوران علوم و معارف اسلامی را از دروس و بیانات علمی خود بهره‏مند ساخت. در تدریس خارج فقه، هفته ای یک روز به شرح احادیث اخلاقی می پرداخت. اینک بسیاری از این شاگردان، خود عالمانی برجسته و وارسته‏اند و مشغول تدریس دروس خارج فقه و اصول و ادارة مؤسسات بزرگ پژوهشی علوم اسلامی هستند. برخی از اعضای مجلس خبرگان رهبری، نمایندگان ولی فقیه در استان‏ها و امامان جمعه نیز از جمله شاگردان ایشانند.
آن فقید سعید تسلطی کم‏نظیر بر معارف اهل بیت علیهم السلام و تبحری چشمگیر در تفسیر روایات و فقه الحدیث داشت. این تبحر، ایشان را در فقه و کلام بلندآوازه ساخته بود. بیشترین شهرت علمی ایشان، در تبیین و توضیح معارف کلامی ـ اعتقادی و ضوابط دین‏شناسی در مکتب اهل بیت علیهم السلام به سبک استاد خویش است.
کتاب «تنبیهات حول المبدأ و المعاد» خلاصه‏ای از درس‏های معارف ایشان است که در دوره‏های متعدد به تدریس آن‏ها پرداخته بود و بنا به خواهش تنی چند از شاگردان خویش، آن را به صورت کتابی مستقل به رشتة تحریر درآورد. این کتاب با چاپ و ترجمه‏های متعدد مورد استقبال دانش‏پژوهان و اندیشمندان قرار گرفته است.
آن فقید فرزانه در کنار تدریس و تعلیم، به تأسیس و حمایت مدارس علمیه پرداخت. از میان آن ها، مدارس علمیة بعثت و سعادت قابل ذکر است که طلاب و فضلای زیادی در آن ها به فراگیری علوم اسلامی ‏‏پرداخته اند.

حیات اجتماعی
انقلاب اسلامی ایران، از معدود حوادث سیاسی بزرگ جهان است که با هدایت و حمایت مستقیم روحانیان و علمای دینی رخ داد. علمای مشهد از جمله آیت الله مروارید نیز همگام با دیگر علمای سایر بلاد، هم در سالهای آغاز و هم ایام نزدیک پیروزی به ایفای نقش پرداختند.
مهر ماه 1341 پس از تصویب لایحة انجمن های ایالتی و ولایتی، علمای طراز اول قم شبانه جلسه ای را در منزل آیت الله حائری تشکیل داده و به شور پیرامون آن نشستند. علمای مشهد پس از اطلاع از حرکت مراجع و شخصیت های روحانی قم ، به منظور دستیابی به یک روش مشخص در برخورد با دولت، مجمعی مرکب از علمایی همچون آیت الله العظمی میلانی، آیت الله شیخ مجتبی قزوینی و آیت الله مروارید تشکیل دادند. این جلسه تا اواخر سال 1343 به تناوب و به صورت مخفیانه هر دفعه در منزل یکی از اعضای آن برگزار، و در آن دیدگاه ها بیان می شد و شب های شنبه یکی از آن ها در مجلس درس خود نظر انجمن علما و مواضع مشترک آن را مطرح می کرد.
درپی حادثة خونبار مدرسة فیضیه در دوم فروردین 1342 در دوازدهم همان ماه، حضرات آیات: حاج شیخ مجتبی قزوینی، حاج شیخ حسنعلی مروارید، و میرزا جواد آقا تهرانی با ارسال تلگرام به آیت الله العظمی گلپایگانی، مراتب تأثر خود را از این فاجعه اعلام نمودند.
 همچنین پس از بازداشت آیات عظام: امام خمینی، قمی و محلاتی، آیت الله العظمی مرعشی نجفی به منظور زیارت حضرت رضا علیه السلام و دیدار با علمای مشهد، چهارشنبه 27/6/1342 به مشهد سفر کرد و بلافاصله پس از ورود ایشان، اطلاعیه ای از سوی برخی از علمای مشهد از جمله آیت‏الله حاج شیخ حسنعلی مروارید منتشر گردید. پس از آزادی امام خمینی و مراجعت ایشان به قم در 18/1/1343 علما و شخصیت های برجستة دینی و سیاسی و توده های مردم به دیدار ایشان می رفتند. از مشهد نیز هیأتی از علما، از جمله آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی و آیت الله حاج شیخ حسنعلی مروارید به قم عزیمت کردند و شب 27 فروردین به حضور ایشان رسیدند. شرح این دیدار بسیار شیرین و خواندنی است.
پس از تبعید امام خمینی به ترکیه در سیزدهم آبان 1343، جمعی از علمای تراز اول مشهد از جمله آیت الله میرزا حسنعلی مروارید، در منزل آیت‏الله میلانی اجتماع کرده و به مذاکره و تبادل نظر و تصمیم گیری برای آینده پرداختند. در این جلسه عزم آن کردند که پس از نماز صبح درمسجد گوهرشاد تحصن کنند و حوزه و عموم مردم را نیز دعوت به همراهی کنند، و اگر مسجد گوهرشاد را بستند، در صحن نو گرد هم آیند و اگر آنجا نیز بسته شود در صحن کهنه اجتماع کنند. البته به دلیل بسته‏شدن مسجد و صحن‏ها با هماهنگی ساواک، به اجرای تصمیم خود موفق نگردیدند.
در ماه های نزدیک پیروزی انقلاب ایشان از صادرکنندگان اصلی بیانیه های انقلاب در مشهد و شاگردان ایشان از فعالان نهضت به حساب می آمدند. در دوران پس از انقلاب نیز ، ایشان مرجعی برای مردم و روحانیان جهت انتقال مشکلات به مسئولان بلندپایة نظام که برخی از آن ها در زمرة شاگردان معظم له بودند، محسوب می شد. ایشان در دوره های مختلف انتخابات مجلس و ریاست جمهوری مشارکت فعال داشته، در دوره های اول، دوم و سوم مجلس شورای اسلامی با صدور اطلاعیه، حمایت خود را از کاندیداهای ارزشی اعلام داشتند.
آن فقید در عین تحفظ بر آرای خود در معارف اسلامی، و مواضع اصولی در مسائل اجتماعی و سیاسی، در مشی اجتماعی و ارتباط با مردم و علما با سعة صدر تمام برخورد می کرد. به حفظ حریم و حرمت علما و مراجع، سخت پایبند بود و بدون ملاحظة تفاوت مشی برخی از آن ها با خود، با آن ها دید و باز دید داشت. او بی آن که خود را وجه المصالحة جناح ها و جریان های سیاسی قرار دهد، درب منزل خود را بر روی همگان باز نگاه می‏داشت.
پس از رحلت بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران، بسیاری از بزرگان از جمله آیت الله مروارید نگران سامان امور کشور و ادارة نظام بودند. اما پس از شنیدن خبر انتخاب آیت الله خامنه ای به رهبری ابراز خوشوقتی نموده، به تعبیر خویش، رهبریِ فردی خوش فکر مانند ایشان را مایة اطمینان دانست و میفرمود: «من ایشان را از نوجوانی می شناسم. پدر ایشان با ما رفت و آمد داشت. خود ایشان هم طلبه‏ای مستعد و فاضل بود. من در ایام ریاست جمهوری ایشان نیز به ایشان علاقمند بودم. »
ایشان بارها با وجود کهولت سن به پیشنهاد خود، به دیدار خصوصی مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه‏ای رفت. در این دیدارها رهبری در عین صمیمیت، با احترام و خضوع با ایشان مدت زیادی از خاطرات قدیم و برخی نکات در مورد روایات و احادیث سخن  می گفت. مقام معظم رهبری در هر ملاقات ضمن اظهار خوشوقتی از دیدن ایشان و اشتیاق به شنیدن سخنان ارزندة ایشان،  اظهار می داشت: «من واقعاً از این که شما با این سن و ضعف قوا ، اظهار لطف می کنید شرمنده و متأثر می شوم»، اما آن فقید سعید باز هم این ملاقات ها را استمرار داد.
منزل معظم له، به طور دائم محل رفت و آمد بزرگان حوزه های مشهد، قم، اصفهان و نجف، و آمد و شد مسئولان استانی و بلندپایگان سیاسی کشور برای اخذ رهنمود‏های اجتماعی و اخلاقی بود.

سیرت اخلاقی و عبادی
ایشان آیة زهد، پارسایی و ورع، و مجسمة تواضع و خدمت و سعة صدر بود؛ و مصداق روشن این آیه که یار دیرینش آیت الله حاج میرزا جواد آقا تهرانی همواره تلاوت می کرد: «تلک الدار الآخرة نجعلها للذین لا یریدون علواً فی الارض و لا فساداً». در تمام عمر کسی را به خویش دعوت نکرد. با آن که برخی از شاگردان او سالهاست که مجتهدند، اعلام مرجعیت نکرد و رساله و حاشیه ای ننوشت. خشتی روی هم ننهاد و منصبی نخرید. نه تنها در هیچ منظر اجتماعی خود را عرضه نداشت، بلکه از آن گریزان بود. حتی از نگاه دوربین های عکاسی و فیلمبرداری نیز می گریخت و صورت خود را   میپوشاند، و تنها یکی دو مصاحبة خانوادگی به اصرار برخی منسوبین و با قول عدم پخش انجام داد. همین روحیه باعث گردید فرزندان ایشان نیز به وادی ترویج وی پا نگذارند. به این ترتیب از این عالم عارف ، تصاویر کمی در دست ماند. البته این اواخر با از دست رفتن بینایی ایشان، کار برای رسانه ها و علاقمندان هموار گشت و دیگر می شد به آسانی و بدون اطلاع یا ممانعت ایشان، حضور پربرکتشان را ثبت کرد.
به دنیا بی اعتنا بود و بی آن که حتی در زهد و سادگی بگوید و بیندیشد، در متن زندگی خود به معنای واقعی زاهدانه زیست. همة دیدارهای مردمی و آمد و شد شخصیت های علمی و مسئولان بلند پایه در اتاق های سادة منزلی محقر و قدیمی صورت می گرفت. 
متواضع بود، بدون آن که تواضع نمایی کند. او که از استوانه‏های حوزه در امور اجتماعی بود، از سر تواضع از این که در بیانیه‏های جمعی علما نخستین امضا را رقم زند، سر باز می‏زد. در برابر پرسش هایی که پاسخ آن کمتر از یقین بود، به راحتی کلمة «نمی دانم» یا «چه عرض کنم» بر زبان می آورد. اگر پرسش کننده اصرار می کرد، با تأکید بر «شاید» و «محتمل است» و با کمال حزم و احتیاط، نظر خویش را طرح می‏کرد. حتی اگر به دفاع از یقینیات خود می پرداخت، وارد جدال و مراء نمی‏گشت.
با مهربانی با کودکان سخن می‏گفت. با همة عظمت علمی و وقار شخصیتی، گاهی برای آن که نوة خردسالش در منزل ایشان تنها و بی همبازی نمانَد، با او بازی می‏کرد.
به شدت از عیب جویی برکنار بود. یکی از تجار متدین که سالیانی ایشان را برای نماز صبح به مسجد می برد، روزی از شخصی گله کرده بود. حضرت آیت الله مروارید برای او خاطره ای نقل کرد که در نوجوانی از ظلمی که یکی از ارحام به او و خانواده شان کرده بود ، نزد استاد و مربی خویش حاج شیخ حسنعلی نخودکی از او گلایه کرده بود. استاد ایشان فرموده بود: «پدر شما بیست و پنج سال با من رفیق بود و در این مدت حرف احدی را از او نشنیدم، شما هم برای خدا این ها را اظهار نکن». بدین ترتیب آیت الله مروارید با نقل این سخن استاد، که خود تا آخر عمر به بهترین صورت بدان عمل کرد، به دوست متدین خود تذکر داد.
نماز را محور سلوک، و دعا و ذکر را عمده ترین طریق تعالی معنوی می دانست. به نماز اول وقت، بسیار حساس و به جماعت، مقید بود. این مسأله از خطوط مهم در تربیت فرزندان و نوادگان به شمار می رفت و از معدود مسائلی بود که کمترین سستی در آن، او را به التهاب و عتاب می‏آورد.
در سلوک معنوی به ریاضت های خاص اساساً معتقد نبوده و به شدت از آن ها پرهیز می داد. او آئینه ای از سلوک جاری در زندگی، و مراقبت و محاسبه به جای ریاضت کشی بود. اساس روش ایشان در سیر الی الله توجه به عظمت خدای متعال و تفکر در نعمات او، سپس محوریت نماز و دعا  و ذکر بود.
به نوافل تأکید بسیار می ورزید، چندان که در سالهای پایانی حیات نورانی خویش نیمه شب بارها از مقدار فاصله تا اذان صبح می پرسید، تا مبادا وقت فضیلت مناجات و نماز شب از دست برود.
نماز جماعت ایشان به ترتیب در مدرسة میرزا جعفر، مسجد حاج ملاهاشم و مسجد ملاحیدر، برگزار می شد. این جماعت، به ویژه در نماز صبح، از دیر باز مورد استقبال مجاوران و زائران و محل اجتماع فضلا و علما بوده است. بسیاری از بزرگان و ارباب معرفت، تشنگان حقایق معنوی را به شرکت در آن نماز جماعت روحانی و جان پرور توصیه می‏نمودند.
رابطة خاص آن فقید سعید به حضرت امام رضا علیه السلام خود حدیث مفصلی است که در این نوشتار نمی گنجد. او با علاقه‏ و سعی وافر هر صبحگاهان به حرم ولی نعمت خود مشرف می‏گردید و پس از زیارت، در پایین پای ضریح مطهر به نجوا و گریه می نشست. وی تا آخر عمر پربرکتش با وجود کهولت سن و ضعف بنیه، این عادت را ترک نگفت.
در کتمان کمالات روحی و کرامات نفسی مهارتی تام داشت، چندان که پنهان کردن آن حالات نیز جز برای معدودی از فرزندان و ملازمان خاص، بر کسی معلوم نمی‏شد. هر چند این اواخر برخی از مشاهدات و مکاشفات‏شان پرده بر می‏داشت. در یک جریان مکاشفة چند ساعته که به سبب تغییر حالت چشم و خطوط چهره، برخی از اطرافیان متوجه شده بودند، به سادگی و با لبخند فرمود: «این ها چیز فوق العاده یا تازه ای نیست، خداوند برای خیلی از بندگان خود چنین لطف هایی دارد، اتفاق خاصی نیست».
حالت رضا و تسلیم در حرکات و سکنات آن عالم وارسته مشهود بود. به ایشان در این اواخر عرض شده بود: شما که هر روز به خدمت حضرت رضا علیه السلام مشرف می‏شوید و رابطة خاص با حضرت دارید، یک روز هم شفای چشمتان را درخواست کنید! در پاسخ فرموده بود: خودِ حضرت وضع مرا می‏دانند و هر طور صلاح بدانند عمل می‏کنند. در هیچ  یک از بیماری‏های خود اظهار درد نمی‏فرمود، و اطرافیان از درهم رفتن چهره یا احیاناً نالة بی‏اختیار ایشان از شدت درد، ناراحتی جسمی‏شان را درمی‏یافتند.
از دعا و مناجات لذت می برد. زیارت عاشورای هر روز ایشان زبانزد عام و خاص است، و چشمان اشک آلودش خاطرة همیشة کسانی است که در این اواخر به دلیل نابینایی آن عزیز، این زیارت را برایشان می خواندند. به ادعیه و اذکار، چه روزانه و چه مربوط به زمان های خاص، تأکید بسیار داشت. دائم الذکر بود و گاهی برای کتمان این حالت، خیلی عادی با دست، دهان ذاکر خود را می پوشاند.
روش سلوکی ایشان این بود که با مداومت بر نماز اول وقت و اذکار ، نورانیتی در قلب ایجاد شود و زمینه ساز توفیقات گردد. از این رو در مجالس نصیحت، اذکار و دعاهای کوچک را با شرح کاملی از معنا و تفسیر آن تعلیم می دادند. بر قرائـت دعا و ذکر به همان صورت مأثور و دانستن معنای آن تذکر می‏دادند.
سرانجام این وجود پربرکت در سن 96 سالگی و در آخرین ساعت شامگاه سه‏شنبه نوزدهم شعبان المعظم 1425 قمری برابر با چهاردهم مهر 1383 هجری شمسی، پس از قرائت زیارت عاشورا که همیشه بر آن مداومت می‏ورزید، و نیز تجدید پیمان با حضرت ولی عصر ارواحنا فداه در زیارت آل یاسین، در پی ایست قلبی از این دیار رخت بربست و به لقای حق شتافت.
رؤیاهای صادقة بسیاری از صالحان که نزدیک به وفات ایشان و پس از آن دربارة مقامات معنوی و انتظار اولیای درگذشتة الهی برای ورود ایشان به سرای دیگر دیده شده، از شگفتی‏هایی است که افزون بر حالات و کرامات عملی حیات آن عالم ربانی، شنیدنی است و امید است در آینده منتشر گردد.
پیکر پاک ایشان روی دستهای هزاران مشتاق و ارادتمند و با حضور علمای تراز اول و نمایندگان رهبری و مراجع و مسئولان مملکتی تشییع گردید. مقام معظم رهبری، رئیس جمهور، رؤسای قوة قضاییه، مجلس شورای اسلامی ومجمع تشخیص مصلحت نظام، طی پیام هایی درگذشت این عالم ربانی را تسلیت گفتند.
مقام معظم رهبری در پیام تسلیت خود، آیت الله مروارید را عالم ربانی جلیل القدر و عبد صالحی نامید که «عمر پربرکت خود را یکسره با پرهیزگاری و صلاح و سداد گذرانیدند و در طول سالیان متمادی با رفتار و منش علمی و عملی خویش چهره ای نورانی و فراموش نشدنی از خود در خاطرة همة کسانی که با ایشان آشنا بودند باقی گذاشتند».
حضرات آیات عظام: سیستانی، فاضل لنکرانی، نوری همدانی، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی، صانعی و شیرازی نیز از درگذشت ایشان به عنوان «ضایعه ای برای اسلام و روحانیت»، «عروج بقیة السلف زهاد و عباد»، «فقدان مرزبان مخلص مکتب اهل بیت علیهم السلام» یاد کردند و آن بزرگ را «مربی اخلاق و فضیلت» و «یکی از مصادیق برجستة علمای ربانی» دانستند.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد!


نوشته شده توسط : m.h.g

شما و علما



لیست کل یادداشت ها

گزارش تصویری
[عناوین آرشیوشده]